برف میبارد زمین را
چون عروسی جامه پوش
این عروس نازپوش،
چشم انتظار و بیقرار از شوق برف
ای زمین،یا ای عروس نازپوش
هرچه داری در میان
آغوش خود را باز کن
دانههای باشکوه برف را
با نغمه ات همساز کن
دامن ابر سفید،آن جایگاه برف بود
آسمان خندید و غنچه ابر سفید هم باز شد
در شب مهتابیِ روشن به زیر نور ماه
رد پای عابری بر روی برف کوچهها
حیف اما رد پا پر میشود در زیر برف
گویی هرگز کسی نَگذشته است
جز سایهها
وقتی که باران و برف فرود میآید چون برگها
معنی اش آن است،خدا امید دارد
بر ما و شما
علی عباسی