غزلت ناب و دلت شاب و دو دیده چو شراب

غزلت ناب و دلت شاب و دو دیده چو شراب
ابر و باد و مه و خورشید و تو و چنگ و رباب
که بهشت است خرابات ز خاک قدمت
و خزان است بهاری که تو باشی نایاب
شاخه های هوس انگیز دو زلفت زینهار
دل من برد، و ایمان مرا داد به آب
گفته بودم چو بیایی غم دل ها گویم
شرم بر من که غمم با تو بگویم در خواب
کی شود آیی و پایت بشود تاج سرم
توبه،توبه که کند خار، وجودت بی تاب

 سید محمد رضا هاشمی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد