روسری بسته است تا پنهان کند آشوب را
ساقی مستم به پستو می برد مشروب را
ماه نو هم چشم مردم را به خود مشغول کرد
جرم زیباییست، لامذهب مخوان مجذوب را
از نسیم صبح پیراهن گل شادی شکفت
بویی از محبوب بینا می کند یعقوب را
تا که خندان است خندانم ولی با اخم او
مثل ضالین میکشم گوش چپ مغضوب را
گرچه می گویند کوتاه است عمر عاشقان
عمر جاوید است بوسیدن لب محبوب را
از قضا ما را هوای یار شیرین مست کرد
تلخ شیرین خواندهاند جام می مرغوب را
یک دو روزی وصل، عمری هجر، سالی فاصله
انتظار آخر مسلمان میکند مصلوب را
سیدعلی حسینی نژاد