روسری بسته است تا پنهان کند آشوب را

روسری بسته است تا پنهان کند آشوب را
ساقی مستم به پستو می برد مشروب را
ماه نو هم چشم مردم را به خود مشغول کرد
جرم زیباییست، لامذهب مخوان مجذوب را
از نسیم صبح پیراهن گل شادی شکفت
بویی از محبوب بینا می کند یعقوب را
تا که خندان است خندانم ولی با اخم او
مثل ضالین میکشم گوش چپ مغضوب را
گرچه می گویند کوتاه است عمر عاشقان
عمر جاوید است بوسیدن لب محبوب را
از قضا ما را هوای یار شیرین مست کرد
تلخ شیرین خوانده‌اند جام می مرغوب را
یک دو روزی وصل، عمری هجر، سالی فاصله
انتظار آخر مسلمان میکند مصلوب را


سیدعلی حسینی‏ نژاد

دوباره اول شعری که جای پای تو نیست

دوباره اول شعری که جای پای تو نیست
در امتداد مسیری که آشنای تو نیست
کنار ساحل آرام، دلبری دیگر
دو رد پای جدیدی که رد پای تو نیست
دو دست گرم نوازش دو گونه گرم حیا
شبی دراز که از جنس زلف های تو نیست
به زیر تابش مهتاب نقره فام سپهر
طلوع ممتد شعری که در رثای تو نیست
دوباره بازی باد است و زلفهای نمور
دلی که از تو بریده دلی که جای تو نیست
عبور قایق عشق از شب دو نیم شده
به هم تنیده دو پیچک فضا فضای تو نیست

سیدعلی حسینی‏ نژاد