در حسرت دیدن قهوه چشمانت ماندم
در میان نخل ها به دنبال خرمایی موهایت گشتم
درمیان گل ها به رنگ لب هایت را ندیده ام
در اعماق اقیانوس ها در پی مروارید چشمانت رفته ام
در ساحل ها به دنبال صدف ناخن هایت بوده ام
هر گوشه از طبیعت بوی تو را میدهد
حتی نیلوفر ها هم مرا به یاد تو می اندازند
اما اکنون ، قهوه ام سرد شده ، نخل ها سوخته اند
گل ها پرمرده شده اند ، اقیانوس خشک شده
ساحلی وجود ندارد و طبیعت من در دنیای دیگه ای به سر میبرد.
فاطمه صفری