در جهان من آشنایم
جسم و جانم را فدایم
میکنم هر دم مناجات
می رسد تا او صدایم
کودکم در جنگ غزه
بر تنم هر لحظه لرزه
یا خدا اُنظُر الَیَّ
تا شوم فارغ به شرزه
منم آن کودک گشنه
لایق ناز و کرشمه
منم آن لایق جنت
چشم خون و لب تشنه
نه پدر نه مادرم هست
نه حبیب و یاورم هست
من امید به او بستم
می رسد که باورم هست
ای جهان به ساری اش رو
کودک است به زاری اش رو
به خدا قسم که او هم
بنده است به یاری اش رو
محمدعلی ابراهیم پور