من نمی آموختم چون بی معلم بوده ام
از همان اول پی اندیشه ی بی ساختار
نامبرده از همان اول ز روی اشتیاق
صاحبِ اندیشه ی علت بدون راهکار
در نتیجه یک نویسنده، بدون یک کتاب
در نوشتن من پی خود بودم و او شاهکار
از نبودن، بود شد جسمم ولی روح همچنان
در پی آموختن، یک فردِ خام و تازه کار
در پی ممکن شدن، امکان ندارد اختیار
در پی مقصد شده ایامِ من تکرار و کار
اینکه یک فردی تماما داد آزادی به خود
هیچ تضمینی نباشد که شود او رستگار
در چنین دنیا که بنیانش بنا شد بر تضاد
نام این چرخ از تفاوت ها بنا شد روزگار
پوریا معصومی