توبه کن این رقص لب را ذکر تکراری بس است
پینه از پیشانیم برچین ریاکاری بس است
ساختاری بسته دارم ناگهان خواهم شکست
عرف را پرچین ذهنم را گرفتاری بس است
گر خدایی می کنی هر لحظه بر چشمم ببار
بر کویر تشنگان باران رگباری بس است
خانه ام ویرانه کن چون گرد پروازم بده
بیش از اینم مردگی در شهر دیواری بس است
پرده ها خواهم درید ای شیخ معذورم بدار
از تو از ایمان تو تقلید اجباری بس است
نابهنجارم جنیدم بهجتم خرقانی ام
جرعه ای از روح منصورم بهنجاری بس است
نادر انصاری