آسمان دلم ابری شده

آسمان دلم ابری شده
گویا میل باریدن دارد
اشک مهر خواهد ریخت

در شکوه باران و خیسی دل
چند جرعه عشق
سیراب می‌کند خاطره ام را
دست خواهم زد
در خوشحالی باریدن باران پاییزی
شور شعف می یابم
در زمان قحطی چتر
خیس شدن ذهنم

ترک برداشتن تنهایی ام
و خرده ذوقی
محتاج چند قطره
اشک غلطان بر روی گونه هایم

همین چند لحظه پیش بود
دلشاد بودم
آخه یادم تو را فراموش
انگار دم دمای نیمه شب بود
من بودم و تو بودی
هزاران خاطره فراموش نشدنی

گفتی به یاد می آوری
آن چند قدم
در کنار درخت بهار نارنج
بوی شادی می آمد
از رد پای بهار شقایق ها

دوست دارم ابری شدن دل غربت زده را
نم نم چکانده شدن عطر اقاقیا
بر روی ماتم زده ام
من از دیار دیگرم
غریبم
اندکی آشنا میخواهم
نمی یابم دلی در انتظار عشق یخ زده
همه جا سرد است
برایم آغوشی بیاورید
شاید گرم کند
تن طوفان زده ام را
آسمان دلم همچنان ابری است
پس ببار
که باریدن تو
آرامش می دهد
روح و تنم را
در آخرین لحظات فراموشی

حسین رسومی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد