تو را به جان قاصدک‌ها سوگند

تو را به جان قاصدک‌ها سوگند
که به بادی بندند
باز با همان زبان شیرین زنانه فریبم ده
برایم بگو که:

طاقت بیار مرد
زیر این آفتاب بی‌رحم تابستان
انگورهای سیاه سردشت
در حال رسیدن‌اند
من با همین دست‌های نازک بارانی
برایت شراب خانگی خواهم ساخت
و مثل همین شمعدانی‌های رو به خورشید
چشم
به چشمان مست تو خواهم دوخت
که از هیچ شیطانی نترسیده‌اند

تو را به آن رژ سرخ لعنتی
به رنگ زغال‌اخته لبانت سوگند
بگو:

مرد من
کمی سمج‌تر باش
من برای زخم‌هایت
ملحم ساخت
تو خوب خواهی شاد
و مثل همان جوان 20ساله فقیر
باز دل از من
خواهی برد

علیرضا غفاری حافظ

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد