عمریست خراب و دلخون همه تب دار

عمریست خراب و دلخون همه تب دار
ساقی و می و مستی عشاق همه بیکار

نامردان در شب به شکار تبر آمده اند
غافل که ما جمله قلندران شب بیدار

گفتند در باغ هرچه گل است می چینیم
غافل که باغ باغبان دارد بسیار

میخواستند غنچه ها را به اسارت ببرند
غافل که هر غنچه اش پرچم دار

دیدند که که لاله ها یکی یکی پژمرده
غافل که ققنوس ز مرگ ندارد ترس هشدار

گفتند چو گل خشکیده میرویم به تاراج
غافل که پاسدار شب بود در کار

من گفته و باز میگویم که معشوق
در دل نبود هرآنچه باشد بر دار

دریا تو خموشی جهان رویت کن
در تاریکی شب به نور دل دلدار


سیاوش دریابار

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد