تو خورشید توسی انیس النفوس
تو در گاه هر رانده ی خسته ای
تو شوقی تو بارانی، ابر، ساحلی
تو یاری گر هر که ره بسته ای
شده آرزویم که رخصت دهی
بیایم به مشهد به صحن و سرات
بگویم دلم لک زده واسه ی کربلا
بگویی اجابت شده این برات
چقدر خسته ام از همه عالم و
چقدر این دلم زخم و تنها شده
به یک گوشه از صحن تو. راضیم
همان گوشه که کل دنیا شده!
پر از غصه هایی شدم که فقط
شود با تو گویم، دلم تنگ شد
تمام زمین با همه وسعتش
برایم فقط کوچه ای تنگ شد
نگاهی کن و بر منم عرضه دار
که باران لطف تو بی انتهاست
کلید همان قفل این غصه ها
دلم گفته آقا که پیش شماست
شکوفه دهقان