قسم به نیستی واژه در شکوه سکوت

قسم به نیستی واژه در شکوه سکوت
به هر کلام که خواندم نه وصفی از تو نبود

کجاست آنکه مرا نیست چون تو در تو کند ؟
که گشته ام همه عالم و هیچ چون تو نبود

به زخم شب که بدون تو خون شدم تا صبح
قسم به گریه ی بسیار و چشم های کبود


نبود آنکه ببیند مرا گدای تو ام
که بی تو شاهی عالم نمی کنم مقصود

مرا که مست نگاه تو ام شراب چه کار ؟
که تشنگی مرا آب هم ندارد سود

هزار آنکه پله از پی تو بالا رفت
رسید غایت کار اینکه بهتر است سقوط

شاهین جوانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد