گرچه در کل جهان مثل تو مغرور نبود
خنده ای بر لب آن توتم تیمور نبود
پیش از آنی که به آتش بکشی عالم را
خم ابروی کسی اینهمه هاشور نبود
آمدی تا که به غارت ببری شهری را
مثل من هیچکسی اینهمه مسرور نبود
آی ای تاک پر از خاطره سرمستی
سهم ما از تو فقط خوشه انگور نبود
گرچه با تیغ نگاهت دل و دین را بردی
گردن خسته ما لایق ساطور نبور
تو خودت باعث دوری و فراقی ور نه
راه آواره به کاشانه تو دور نبود
من نگاهی بکنم از تو چه کم خواهد شد؟
چشم لامذهب ما آنقدراَم شور نبود
علی معصومی