آن گاه که سیمرغانبرفراز قله هاآشیانی داشتندعشق برای منققنوسی دیگر بودهرگاه بر دلم می نشستآتش به جان می زدو خاکستر سوزانشزندگی دوباره می بخشید مرانادر مسلمی