صنما با غم و درد تو خودبه چه زنجیرکنم

صنما با غم و درد تو خودبه چه زنجیرکنم

گوشه ایی ازتفسیر نعمات تو تسخیر کنم


دل دیوانه برآن شد که وقت تقدیر شنود

طعم داروی تو ای عشق با چه غافل گیرکنم


چکنم ازغم هجر تو اندر تب و خواب می سوزم

مست از باده زان جام شراب چشمگیر کنم


من نتوانم بگذرم از شیرین عسل لب هایت

مثه خورشید دم غروب پشت ماه تکثیرکنم


گر بدانم که آروزی وصال من وتو درکاراست

بی نگاه به چشم های فرزانه ی خطا گیر کنم

منوچهر فتیان پور

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد