ما
همچون هیاهویی پرغبار
ازمیان زمان گذشتیم
هیمنه هیاهو
آنچنان ،
که عبور زمان رانشنیدیم ...
ما
به طنینی فریفته بودیم
که ازماذنه می آمد
اما ...
ما
فرزندان قابیلیم
فرزندان مردی
که داغ برادرکشی
تاابد با او بود
ما
دراکنون
به غمناله ای
دچار آمده بودیم
که روزگارمان را
مچاله کرد
ما زنجیریان ،
رجزخوان دروغ بودیم
ما برادرکشان
فرزندان قابیل بودیم .
آه رستم
شغادبرادرکش را
تا کجاخواهدبرد
وبه چه سرنوشتی
سرگذشت او را رقم خواهد زد ؟
آیا این نفرین ابدی
ازما شسته خواهد شد ؟
حسین یونسی