ای مرگ پذیرای تو هستم چو بیایی
دلخون به جهان هستم و دلخوش به رهایی
سرسبزی باغ و چمن و گل نکند شاد
آن دل که شکسته است به دستور جدایی
دلتنگی اگر موجب دیدار نباشد
دردیست که درمان نپذیرد به دوائی
در کار دعا طعم اجابت نچشیدم
ای مرگ دگر نیست مرا هیچ دعائی
چون خاطرهای سبز در ایّام شکفتن
لیلای بهار آمده با جلوه نمایی
دل وسوسه شد سینه نشد جای قرارش
بیرون زد و بیچاره نشد ساکن جایی
ای دل تو کبوتر نشدی در حرم وصل
پرپر زدنت نیست بجز عقدهگشایی
با قایق بشکسته به خشکی نرسیدم
وقتی که نشد معجزه از سمت خدائی
نزدیک سه سال است تو را منتظرم من
ای مرگ فقط قول بده زود بیایی
مریم جلالوند