چرا چشماتو، بستی ز این دنیا ؟
تمام زندگیم بود اون ، نگاه های زیبا
یادش بخیر، من و تو، در اون پگاه های زیبا
من مثل جغدی غمبرک زدم توو یه خرابه
باورت نمیشه بعد ازچند سال ،
هنوزم که هنوزه حالم خرابه
هنوز یادمه چه جوری ، دورشدی تو از کنارم
با یه نوری شتابان ، بمانند ارابه
بجزخاطره هات هیچ دوست ندارم ورق زنم آلبومی را
تو اِی زیباییِ همه لحظه هام
کجا باز دوباره ، قدم زنم و باز بیابم ،
اونهمه یکریز هارمونی را ؟
صدات لهجه ی زیبای عشق و شور بود ،
ولی بال زد و رفت و رفت
رفت و به آینده پیوست ، پشت پا به حال زد و رفت
بی تو، حالم بدجوری ولله گرفته ست
یه توخالی ام همچون طبل
کاش بودی و باز باهم ،
به حیات می خندیدیم ، بمانندِ قبل
کجا رفتی اِی عزیزم ؟ بی تو کلِ عزتم رفت
می بینی منو ز اوج ات ؟
اِی که بودی برام هر دلیل و حجت
یه حیات تلخ مونده مثل قهوه ،
یه ته قهوه ، دراین باقیمونده جونِ این فنجون
بدونِ تو، تمامِ لذتم رفت
یه فالبین چند روزپیش ، فال منو گرفت
گفت هنوز یه چند روزی مونده ازعمر
کاش نمیگفت زین ادامه ،
حرفاش بدجوری حال منو گرفت
بهمن بیدقی