خواهم از دیرِ فّنا مست و غزلخوان بروم

خواهم از دیرِ فّنا مست و غزلخوان بروم
کج و معوج به نهانخانه ی سلطان بروم

بزنم چهچهی از دل به لب از شعر و غزل
ِِو زنم نعره ی مستانه و رقصان بروم

به جَنم خِرقه ی پشمینه در آرم بِه تن و
بنمایم ز حریفانم و عریان بروم


به تماشای منِ خُرد وخراب و خُل و مست
بزند خنده خدا که لب خندان بروم

به قراری که می و مستی حسابش پاک است
به صراطش بزنم طعنه و رقصان بروم

و اگر حکم دهد که بروم جای دگر
به درِ خانه ی خیام خراسان بروم

به هواداری او می بخورم رقص کنان
که دهد رخصت و با جام به میدان بروم

که خدا بانگ زند بر سرم عادل بنشین
که ز دست تو و خیام به درمان بروم

به کجا میروم و گر چه نمی دانم این
به سراغش چو تهمتن ز دل و جان بروم

عادل پورنادعلی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد