درمیان اینهمه ، نور و نار

درمیان اینهمه ، نور و نار
میروم بسوی سازگاریِ ساز
میروم بسوی خوبِ نای و نِی

درمیان اینهمه ،
فضاهای پُراز تور و،
فضاهای تار،
میروم بسوی ناز
میروم بسوی مِی

مِیِ عشقت را ، سرمیکِشم یکریز
مست میشوم از مِی
منم و این پای پیاده و، طی

نمیشوم هِی پاپِی ،
محترمند اسرارت
رازهایت ، همه ارزشمند و خوبند
منم و مُهر وسجاده و، سجده ها ، هِی
چه فرقی میکند که فروردین باشد ،
یا که دِی

همچون پلو یکریز قد میکِشم و،
میکنم رِی

فرومیروم در نقشم ، گاهی درنقش یه آدم
گاهی درنقش یه شیء
گاهی درنقش یه پیرمرد فرتوت
گاهی درنقش یه کودک ، کنم لِی لِی

نورت ، وقتیکه میخوانَد مرا ،
میگویم من آماده م ، هروقت که تو گویی
بگو پس کِی ؟
یکی میگفت واژه واژه هات پاتیل اند
گفتم آری ، عشقم است خدای عالَم
آری خیلی عاشقم ، عاشقِ وی

بهمن بیدقی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد