پدری مست و لا اُبالی بود

پدری مست و لا اُبالی بود
جامه چرکین و خاک مالی بود

چون که می شد خمار و بی باده
می شکست آنچه آن حوالی بود

گاه گاهی قمار هم می کرد
هنر دست او مثالی بود

کودکانش گرسنه و رنجور
او به فکر فروش قالی بود

نظر لطف او به فرزندان
موقع خواب ، گوشمالی بود

ناگهان مُرد و رفت از خاطر
زندگی کردنش شغالی بود

رحمت حق بر آن کسی واسع
که وجودش نکو خصالی بود

سید علی کهنگی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد