از دلش بیرون شدی دیوانگی کردی چرا؟
جای امن دلبران دل بود و تو رفتی کجا؟
ای گل اندر گل همه خوبی همه لطف و صفا
هر کجا ظاهر شدی شد معرکه آنجا به پا
دست تو چون ساقه سبز محبت پر ز گل
چشم بد دور از تو ای آلاله عشق و وفا
دادی از کف عاشقان رنگ رنگت از چه رو
ای که بودی اولین اندر شکار لحظهها
غنچه بودی گل نگشته از چه رو پرپر شدی
بوی خوشبوی تو را بویم من امشب از صبا
گفته بودی که منم شهزاده دنیای عشق
کاروان عاشقان رفتند و تو ماندی به جا
لاک خود را بشکن و بیرون بیا ای نازنین
از چه رو دل دل کنی فردا و پس فردا دلا
فروغ قاسمی