نه دنیاست مانا به یکجا قرار

نه دنیاست مانا به یکجا قرار
نه جانی است تا در ابد ماندگار
نه قبل از یکی دو بیاید به بار
نه بعد از دویی یک شود برگذار
نه حرفی است از یک دهان مستقل
نه فکری کمال آید و استوار
نه مرگی است کمتر کند از جهان
نه بودی است افزون بر این روزگار
ز نیکی مکن سختگیری به خویش

ز بد هم میا با کسانت دمار
کسی خوب بودی و کس بد شدی
بسازش؛ که داو آمد اندر قمار
نه بد بوده بر عالمی یکه تاز
نه خوبی است دنیا ز آن بردبار
از آن چیست، بر خود مگیرش بلا
و زان طالع خوش نماند بهار
گر آسمانِ روزت کند تیره شب
نه لیلی است پایا نه ماند نهار
نه عشقی است ناید نفیر از جفا
به یک جان بیاید برونش هزار
جفا دیده جانش خطابش کند
و جانان نسازد بدین انتظار
نه هستی بُوَد خوب و بد در وجود
به همت گمارد جهان را به کار
بچیند، پریشد، بنا نو کند
برون آورد سر ز پروردگار
هر آن چیز خواهی همان بینی‌اش
نگاهی گوارا و یا ناگوار
فلک گِرد و پای تو هم راهوار
زمین بر تو یا عکسش آید سوار
و گر در نظر کیمیا پروری
چه در نوش باشی و چه هوشیار

سید مهدی حاجی میرصادقی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد