شبی که تو را در دل خوابی بینم

شبی که تو را در دل خوابی بینم
آیم به شوق تماشای خرابی دینم

دور تو چرخم و گیسو افشان
باشد که صبح بدانی چگونه ویرانم

دستت بگیرم و چرخی زنیم رقصان
چنان که دم مسیحایی ات دهد جانم


یک زمزمه خوانیم که عشاق بدانند
این عشق طریقی ست به ذات جهانم

من در طلب پیچش آن زلف ، بنوشم
یک جام ز عشق، مست تا وقتِ اذانم

فرهاد عبادی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد