من حیـران ندانم زین معمــای جـهان

من حیـران ندانم زین معمــای جـهان
زشت رویـان جفت شوند باخوشگلان

سخت درگیرست ذهنم این زمـــان
راز ما چیست زشت وزیبا این جهان

شـایــدم رازی درو بنهــــاده است
راز یـــوسف با زلیخـــا بوده است

چون زلیخـا مه لقا ودلفریب ودلربا
دروصال یوسف آن ماه رو نیکولقا

گرهمه خواهند رفیقی چون هلال
زشت کان بی عشق مانند ازکمال

عشق فرهاد سنگ را حیـــران نمود
در رخ شیرین نشانی از زلیخاها نبود

گفت فـــرهاد کـــار من کــار دل است
دل که عاشق شد عقل هم باطل است

ظاهـر زیبـــــا چه کـار آیـد به کــار
گرندارد سیرت زیبا رفیق شرمســـار


سیروس اسکندری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد