چه دلگیرمی شودغروب زانتظارنیامدنت درودیواروجاده گواه تنهای منند
مرغک ساعت خسته دگرکوکونمی کند....
خورشیدساعتی دگرماندتاتوتشریف بیاوری.....
خسته شدورنگ زرُخساره اش پریدولی تونیامدی.....
همه رفتندکوچه رنگ سیاهی گرفته است.....
ازکنارخیابان تادرخانه راخطّ کشیده ام..... این خطّ عاشقیست تادایره گچی......
بااین همه بی وفایی مهرت زدل بیرون نمی کنم.....
گویند:همه تودیوانه ی پسر!!!ااین راکه دگرمن گتمان نمی کنم....باران که بیایدخطّ گچی پاک می شود....
دختری آمده روی خطّ گچی راه می رود.....
روهام حمیدی فر