خرج کردم جان و دل را در هوایت، ای نگار
دل شکسته در غم عشقت، شدم بیاختیار
جان خود را من فدا کردم برای یک نگاه
قطرهای مهر از تو اما، نصیبم نشد، یار
شبنشینیها به یادت، خواب از چشمم پرید
چشم خسته، دل پر از غم، جان من بیقرار
باز میآیم به سویت با دل پر حسرتم
شاید امروز مهر ورزی، بر من امیدوار
هرچه دارم مینهم در پای عشقت بیدریغ
گرچه میدانم نخواهی ماند با من استوار
چشم مستت برده من را تا به اوج آسمان
دست من را سخت بگیر، تا نیفتم زار زار
الناز عابدینی