وجدانمان گر درد نکند بی پرده مرده ایم
باری اگر زخم ما خون ندهد پی پرده مرده ایم
ما پیش روی ترک های خود نشسته ایم
با زخم و درد های تن خود با نغمه زنده ایم
وا حسرتا بر دل تنگ و هوای تنگ
واحسرتا بر زخم های نشان گرفته بی فشنگ
حیرت زده در قلب قافله پر غم نشسته ایم
خونین دلیم و با نقاب بر چهره زنده ایم
الهه رزاز مشهدی