فصلِ پنجم فصلی است
بینِ پایانِ زمستان و سرآغازِ بهار.
فصلِ پنجم فصلی است
که در آن میشود از خوابِ عمیق،
روحِ آگاهیِ دنیا بیدار.
فصلِ پنجم فصلی است
که در آن جای ندارد هرگز،
ترسِ اِبراز و بیانِ افکار،
محبس و چوبهی دار،
جنگ و خونریزی و ظلم و کُشتار...
دیرگاهیست که با خشتِ جهالت و ملاتِ خفقان،
شب کشیدَست به دورش دیوار...
موسمِ آمدنش
بعدِ بیرونزدن از پیلهی ترس است و سکوت،
بعدِ مرگِ تکرار...
حمید گیوه چیان