پاک و منزه شدم از عشق تو
بی دل و پر کین شدم از درد تو
از تو جفا از منم این رنج تو
داغ دلم سر زده از زخم تو
دشت دلم پر شده از مهر تو
دیو دو سر گم شده در دشت تو
بوی بهارم آمد از دست تو
جام شراب پر شده از زهر تو
رنج و عذاب می دهد این ظن تو
دست من است فلسفه ی مرگ تو
جان در عذاب است و منم در چنگ تو
هادیه چپرلی