ای شهید ای مظهر شور و شعف

ای شهید ای مظهر شور و شعف
جمع گشته ور وجود تو همی عشق و شرف
دل بریدی از زمین رفتی به سوی آسمان
آرزویت بود دیدار خدای مهربان
مادر، اینجا از غم دوری تو بی تاب شد
لحظه ی بیداریم گویی اسیر خواب شد
چشم را می دوخت بر در تا بیایی از برش
تا بگیرد در بغل دردانه ی غم پرورش
شوق دیدارت دگر تاب و توانش را ببرد
بس که از دوری تو هر روز و هر شب غصه خورد
عاقبت روزی بیامد قاصوی از راه دور
گفت مادر نوگلت پرواز کرده سوی نور
مادری که سالها چشم انتظار تو نشست
ناگهان روزی رسید و شیشه ی عمرش شکست


حدیث خلج

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد