در شب های پر از ستاره مخفی می مانی

در شب های پر از ستاره مخفی می مانی
آنچنان که باز هم حضورت حس می شود
و بدون تو باز هم خالیست نورانیت
در این ظلمت شب های تاریک
ماه من هر کجا هستی باش
اصلا بر من نتاب
اصلا آن طرف تر بتاب
ولی باز با دوربین های قلبم به دنبالت میگردم
در اولین شب از تو کامل می‌شود زندگی ام
و تو حاضر میشوی
در لحظه لحظه های سیاه اندیشه ام
و تو زمانی که من به پایان می رسم آغاز میشوی
آن طرف تر کودکی
گم کرده است عروسکش را
و آن طرف دیگر مردی در راه مانده
و در جای دیگر زنی با کفش های تق تقی اش منتظر قطاریست که از آن دور می آید
در پناهگاه عاشقان روزنه ایست
از مرگ
که می شود از آنجا نجات گرفت
و عشق مدت هاست کوچ کرده است
هجرتی از شهر من به شهری که در آن مردمانش حضور آفتاب و باران را می‌فهمند
و زیر فواره های باغبان شهرشان
رقص کنان شادی کنان می چرخند
و رنگین کمان همیشه برایم عاشقانه بود
آبی
صورتی
زرد
نارنجی‌
سبز
و اما در شهر من همیشه سیاهی است
دنیا خاکستری
و دیگر هیچ عشقی در داستان ها نیست
رویای کودکی ام ایثار بود
و جوانمردی همیشه در صدا و سیما موج میزد
پهلوانان نمی میرند
مردان آهنین
رنگ خدا
آواز گنجشک ها
و اما در دنیای امروز
شهر دودی
برادران لیلا
و تمساح خونی
آه ای ماه من
بتاب بر مردم من
بر قلب من
و بر دنیای تاریک روزهای من...

محمد قلعه نوی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد