بهاری شد و گل در چمن آواز می‌خواند

بهاری شد و گل در چمن آواز می‌خواند
نسیم از عطر نرگس، راز دل باز می‌خواند

طلوع افتاب از قله‌ها لبخند بر لب
زمین را از نوای مهر، سرساز می‌خواند

به هر سو سبزه، باران، خنده‌ی لاله پیداست
جهان چون شعر ناب، از عشق پر راز می‌خواند


دل من چون پرستو سوی تو پرواز دارد
که صبحی با تو بودن، صبح اعجاز می‌خواند

صدای چشمه‌ها در کوه، آهنگی لطیف است
که در گوش تو گویی زمزمه‌ساز می‌خواند

در آغوش هوا، عطر تنت پیچیده پنهان
بهاران از خیال تو چه دلباز می‌خواند

تو را در هر شکوفه، در نگاه باد دیدم
بهارم بی‌تو خاموش است، بی‌جاز می‌خواند

نگاهت چون سحر، آرامش جانم به همراه
نسیمش برگل دل، مهر ممتاز می‌خواند

بیا تا کوچه‌های شهر را با هم بگردیم
که هر دیوار از آن چشمان، آواز می‌خواند

تو باشی، هر سحر خورشید شیرین‌تر بتابد
جهان بی‌تو فقط تکرار یک راز می‌خواند

بیا ای جان، که این فصل حضور عاشقانه‌ست
بهار از چشم تو بیت آغاز می‌خواند

درختان دست بر بالا، دعا گوی نگاهت
زمین در شور عشقت، نغمه‌ی ساز می‌خواند

صدایت در دل گل‌ها، نفس‌های خدا بود
که هر بلبل تو را از مهر ممتاز می‌خواند

چو باشی، صبح با لبخند تو معنا پذیرد
نباشی، غنچه‌ها هم اشک پرواز می‌خواند

تو فصل من، تو روز و شب، تو جان بهار منی
که این دل بی‌تو حتی عشق را باز می‌خواند


به دیده خواب نمی‌آید، دل دیوانه می‌خواهد
لبی شیرین، نگاهی مست، دلی جانانه می‌خواهد

شبی در خلوتی آرام، کنار شمع و یک بوسه
غم دنیا رها گردد، دلِ دیوانه می‌خواهد

به جان سوگند اگر آید نسیمی از سر زلفش
دل از خود می‌رود، آغوش آن جانانه می‌خواهد

چو لب بر لب نهد، گویی که عالم محو آن لحظه‌ست
نهان در بوسه‌اش عشقی که صد افسانه می‌خواهد

دلم بی‌تاب دیدار است، شب و روزش پُر از حسرت
نگاهی گرم، دستی نرم، دلی بی‌کینه می‌خواهد

اگر خواهی بدانی عشق یعنی چیست در مستی
دلی عاشق، لبی ساغر، بغل مستانه می‌خواهد

اسلم رییسی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد