کلاغ پیردر بیوقتی دیردر شبی بی ستارهبه شب نشینی مزرعه آمد.مترسک امابا چشمانی بستهتنی به خاک آرمیدهنگاه در دوردستشدیگر به شب رسیده بود.رستار افسری