پرسیدند: «راه خوشبختی از کجاست؟»
گفتم:
«از جایی که دل، سنگین نباشد،
و نگاه، آلوده به حسرت نگردد.
از قدمهایی که بیانتظار پاداش برداشته شوند،
و لبخندهایی که بیدلیل بر لب بنشینند.
راه خوشبختی، نه جادهای بیرون از ماست،
که رگیست جاری در جان؛
هر که دلش را خانه مهربانی کند،
گام به گام به مقصد رسیده است.
خوشبختی آنجاست که سایهها کوتاه میشوند،
و نور، بینام و نشان، در دل میتابد؛
آنجا که اندوه، فرصت بالیدن ندارد،
و شادی، بهانه نمیجوید.
بپرس از نسیم بیقرار،
از باران بیغرور،
از درختانی که بیهیاهو میوه میبخشند؛
آنان، راه خوشبختی را بهتر از کتابها میدانند.»
مازیار ارجمند