ته آن کوچه‌ی بن‌بست، دلی تنها شکست

ته آن کوچه‌ی بن‌بست، دلی تنها شکست
بی‌صدا، بی‌نور، بی‌امید، آهی به دلِ خسته نشست

نه صدایی، نه نگاهی، نه ردّی از حضور
فقط این بغضِ نهان بود که با شب نشست

ردی از پای کسی، نقش بر خاک نبود
نه کسی گفت بیا، نه کسی رد شد و رفت

دل همان‌جا، لب دیوار، به یادت گم شد
ته آن کوچه‌ی بن‌بست، فقط دل با غمش نشست

محمد حسین زاده

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد