سر منزل
این طرف لاله
آن طرف سایه
لا به لای ارزیابی سکوت.
این طرف قسم
آن طرف سر در گمی
و گرگی منتظر دختر دبستانی
دستی برای هدیه به مادر
و دستاری دوخته برای خنکی پدر.
حضرت ابراهیم اهسته آهسته هزینه کرد.
و سارا گفت هرچه باشد چاه است..
روزگار هیچ فرصتی به شهین نداد تا بار دیگر بخندد.
سر به زیر بیندازد و بگوید فقط یک دختر دارم.
عجله عجله به ارامش روی آورد و حرفی زد.
همگی مجددا مجرد
و آشفته از عاقبت دختر دبستانی.
علی محسنی پارسا