برای باریدن رگه ای ابر صاعقه ای کافیست
و یا روزنه ای در دل یاس، بارقه ای کافیست
برای مسافری که هنوز در افق گم نشده است
میان ماندن و رفتن فقط، بهانه ای کافیست
برای دلی که از هجوم تألم قرین طوفان است
بدون کبریت ملامت حتی، جرقه ای کافیست
آه چه خاطره هایی که در ذهن زمان مردند
به فصل سرد نسیان فقط، حادثه ای کاقیست
اله کرم رداقره ویس