می پرسی از آن یار که چندی ست ندیدم؟
بشمار به اندازه موهای سپیدم
گفتند که در شانِ شما نیست چنین عشق
گفتم که مبارک به همه شانِ جدیدم
هربار که می خواست مرا پند دهد شیخ
برخاستم الباقیِ آن را نشنیدم
من مانده ام این حجم از اندوه چگونه
در طاقت من نیست و بر دوش کشیدم
هرچند که شرمنده موهای سپیدم
با اینهمه از دست نرفته ست امیدم
جواد میری