هر آنچه بود، گذشت

هر آنچه بود، گذشت
ساده و شاید سخت
مبهم و درهم و....
راحت و پیچیده،
بدبخت و گاه خوشبخت
با روز و هفته، ماه و سال
طی شد با برگ و بی برگ درخت
پی در پی با اندیشه های خام
دوید و تاخت و خانه ای ساخت
دستاوردها را اندوخت و باز اندوخت

در زمان و مکان گم شد آرام
گاهی سخنی بود با اطاله کلام
تن به تن جنگ و ستیز ناکام
کودکی، جوانی، میانسالی...
پیری با کوله بار فهم و پیام
اما بی حوصله خواندن کتاب
و یا سرودن اشعار نا تمام

برای بودن و ماندن که.....
تند شتافت و رفت و رفت....
هنوز هم میرود در مسیری نا هموار
آسایش و آرامش شد خیال محال
در رشته ای خیالی، او چه ساخت؟
با کاموایی صد رنگ، بافت
و دوباره از نو شکافت
اما فرصتی دیگر نیافت
اندوهبار زندگی را باخت
باخت و دیگر هیچ نساخت

دقایق و ثانیه ها بود کشدار
و دیگر زندگی و تلاشها شد...
تومنی ثنار به قیمت کهنه بازار
چوب حراج خورد به تمام ناتمامها
فقط نفس و هوا شد ارزش
هیچ سخنی و نفسی و....
چشمانی تار، بی حرکت و قرار

حسین یونسی