خسته ام مثل کوهی که معدن شده است
درد در گوشه های قلبم خرمن شده است
جای جای وجودم رد پای زخم و خراش
خداوندا چه ظلم ها در حق من شده است
دکتر سجاد فرهمند
من ارگ بمم، در خود شکسته
بینِ طوفان بلا، خستهء خسته
تو نگاره های باغ ارم شیرازی
بر بلندای قله ی زیبایی نشسته
دکتر سجاد فرهمند
نشسته ام به عکست نظاره می کنم
به نیت بازگشتت استخاره می کنم
هر کس نشانی تو را از من خواست
به چشم های خداوند اشاره می کنم
دکتر سجاد فرهمند
ای جنگل سرفراز و ستبر
ای سرسبزِ سربلند
ای تاجِ کیان بر سر
ای پیرِ فلک الافلاک
ای استوار ایستاده تا بلندای آسمان
ای آشیانه ی عقابان پر غرور
ای تلخ چشیده ی صبور
بیداد تبر به سویت نشانه رفت
تیرهای مرگ در تنت ظالمانه رفت
ایستادی استوار تا رسیدن بهار
جوانه ها دوباره بی قرار
و باز سبزه زار
سجاد_فرهمند