مجبورم فراموش کنم

مجبورم

فراموش کنم

چون هیچ فصلی

عطر تو را نیاورد

مگر پاییز

که عطرهاش

بر زمین 

ریخت

(شیدا نوذری)

جهان دگرگون می شود

جهان دگرگون می شود

با بوسه ای

که از آن تو نیست

به خود می آیی

جهان

هنوز دگرگون است و

کائنات

از آن تو

(شیدا نوذری)