نوشتههایم
خالی از کلمهاند
دریای نافذ کلام
پر معنی است
حروف صف کشیدهاند
تا تصویری از
زندگی را تقدیم کنند!
علیرضا ایمانی فر
با دل بستنم به تو
تمام کردم
داستان فرهاد را
رویایم زیبا بود
حالا رو به دریا نشستهام!
علیرضاایمانی فر
دیگر
حال باریدن ندارم
ابرهای وجودم خشکید
بیابانی هستم
وسط جنگل عاشقی!
علیرضا ایمانی فر
دستم را بریده است
شمشیر نگاه تو
بعد از این همه
عسلهای شیرین!
علیرضا ایمانی فر
لبخندم را
در کاغذی
کنار پنجره گذاشتم
آن را باد برد!
علیرضا ایمانی فر