غم دل با که بگوییم که غمخواری نیست

غم دل با که بگوییم که غمخواری نیست
شانه که هیچ در این غمکده دیواری نیست
هر چه گشتیم در این گوشه ی ویرانه ی ما
همه تن خواب و کسی همدم بیداری نیست
بس که تنها شده ام گوش کسی همنفس
این همه درد و غم و غصه ی تکراری نیست
گفته بودند ز کوتاهی عمر اما مرگ
بی وفا با منش انگار سر یاری نیست
جرعه ها خورده ام از درد و ز بس مدهوشم
بعد ازین جرعه دگر میل به هشیاری نیست


علیرضا محمدی