آنچه در من نهفته دریایی ست
کی توان ِ نهفتنم باشد...
فروغ_فرخزاد
کاش چون آینه روشن می شد
دلم از نقش تو و خندهٔ تو
صبحگاهان به تنم می لغزید
گرمی دست نوازندهٔ تو
فروغ_فرخزاد
سَهم من گردشِ حُزن آلودی
در باغ خاطره هاست •••
و در اندوه صدایی جان دادن
که به من میگوید:
دستهایت را دوست میدارم!
فروغ_فرخزاد
من خواب دیده ام
کسی می آید
کسی که آمدن اش را
نمی شود گرفت
و دست بند زد
و به زندان انداخت ...
فروغ فرخزاد
در ببندید و بگویید که من
جز از او همه کَس بگسستم
کَس اگر گفت چرا؟ باکم نیست
فاش گویید که عاشق هستم..!
فروغ فرخزاد