سرشارتر از نام حسین نامی نیست
غیر از لبِ تشنه ی حسین جامی نیست
دنیا به خداوند قسم محتاج است
وقتی که بجز حسین فرجامی نیست
محمدرضا جعفری
باید بنوشم چشمه ی زیبایی ات را
آن موج هایِ ساحلِ دریایی ات را
آیم به دیدارِ تو بر آن زورقِ خویش
تا خوب بینم گوهرِ تنهایی ات را
محمدرضا جعفری
چشم در چشمانِ باد و بوی باران می رسد
شهریارِ عشق بازان از گلستان می رسد
هر نگاری یار من شد نیک داند چون گلی
بوی خوبِ روزگاران از بهاران می رسد
گوهرِ دریایِ زیبایِ طراوت را ببین
از همان جائی که فریادِ سواران می رسد
جویباری بر مزارِ موج های خُفته ای
گفت موجی از دلِ دریایِ احسان می رسد
در شبِ مهتابی و جشنِ نگارانِ غریب
صاحبِ سازِ دلی خوشبخت و خندان می رسد
ابرِ باران زای صحرایِ ندامت گفته است
با فروغِ مهربانان ، وقتِ جبران می رسد
جعفری در حجره ی خود می نویسد یک دعا
چونکه داند با دعا ، مهرِ فراوان می رسد
محمدرضا جعفری