من زنی
از نسل سیمینم
نه مهرم
نه ماهم
که خوشه ی پروینم
فروغِ شعرِ ایران
و بانی
این آیینم
سرچشمه ی شعر
در
نگاه من است
که تو
فرهادی
و من شیرینم
شکسته
پر و بالم
از نگاه هیزِ دنیایی
نشسته
کنج قفس
و قناری غمگینم
می ستایم
باز
پر و بال پروازم را
که من
نه جغدم
که شاهینم
مریم ابراهیمی
پنج شنبه ها
مثنوی می نویسم
با قافیه هایی
گه به تو ختم می شود
نبودنت
نداشتنت
خواستنت
و دلتنگیت
مریم ابراهیمی
فریاد بلند ی
پیچیده
در خیایان های ارغوانی
تو را می خواند
آقای کوچه های سرگردان
بیا
و برگردان
رنگ زندگی را
به شهر دلگیر
و پاک کن
ابر آه را
از آیینه ی جمعه های انتظار
مریم ابراهیمی
لا حول ولا قوة الا بالله
بر مستی چشمان تو
ای دوست
می کشد هوش مرا
هر لحظه
سوی نگاهت
این دام بلا
قسمت من شد
خوشحالم
از این اقبال
که نیکوست
مریم ابراهیمی
ممنوعه ای
ولی شیرین
چون عشق زلیخا به یوسف
مثال وسوسه ی سیب حوا
در گوش آدم
لو حبنا غلطه ترکنا غلطانین
اگر عشق ما غلط است بگذار خطاکار بمانیم
خریدارم به جان
جزای دوست داشتنت
چون طعم گس خرمالو
بعد از اشتیاق تناول......
مریم ابراهیمی