فریاد بلند ی
پیچیده
در خیایان های ارغوانی
تو را می خواند
آقای کوچه های سرگردان
بیا
و برگردان
رنگ زندگی را
به شهر دلگیر
و پاک کن
ابر آه را
از آیینه ی جمعه های انتظار
مریم ابراهیمی
لا حول ولا قوة الا بالله
بر مستی چشمان تو
ای دوست
می کشد هوش مرا
هر لحظه
سوی نگاهت
این دام بلا
قسمت من شد
خوشحالم
از این اقبال
که نیکوست
مریم ابراهیمی
ممنوعه ای
ولی شیرین
چون عشق زلیخا به یوسف
مثال وسوسه ی سیب حوا
در گوش آدم
لو حبنا غلطه ترکنا غلطانین
اگر عشق ما غلط است بگذار خطاکار بمانیم
خریدارم به جان
جزای دوست داشتنت
چون طعم گس خرمالو
بعد از اشتیاق تناول......
مریم ابراهیمی
نیاز دارم به بودنت برای خندیدن
محتاج دستانت هستم برای رقصیدن
آغوشت برایم کافیست
که زندگی را در من شعله ور کند
و دریای چشمانت را طلب میکنم
که غرق عشقش باشم
گوشهایت را برایم کنار بگذار
که قصه های پر دردم را شنوا باشد
شانه هایت را میخواهم
تا سنگینی غصه هایم را برایم
آسان کند
من را ملکه ی قلبت منصوب کن
تا حکومت کنم بر روح و جانت
و آنگاه من خوشبخت ترین
زن دنیا هستم
که مالک همه ی عاشقانه هایت
شده است
مریم ابراهیمی
لبخند بزن جانا!!
لبخند، که می زنی !
"چشمهایت " می درخشند!
مانند ،"ستاره ی قطبی"!
که برای "گمشده ها "سو سوی' امید' است!
لبخند ،که می زنی!!
دنیایم،" زیباتر" می شود!
زیباتر، از "دشت گلهای شقایق"
لبخند ،که می زنی!
خورشید، با سخاوت تر
"نورش "را به جهان می پاشد!
لبخند، که می زنی!!
موج دریا ،" دلرباتر "می شود
لبخند، که میزنی!
باران ، مهربانتر می بارد!
لبخند، که می زنی!!
گل سرخ ،" دلرباتر " می شود
"لبخند" که می زنی!!
درخت" بید"
"سایه اش" را چه زیبا
تقدیم "رهگذران خسته" میکند !
می بینی جانا
لبخندهایت، "دنیایم 'را 'زیبا تر 'میکند
لبخند بزن جانا!
مریم ابراهیمی