چه عاشقانه ست
چهچهه قناری ها
وقتی که
ته مانده صدایت را
حریصانه می خورند
منوچهر پورزرین
تو لطیف تر از گلی
سنگ فرش خیابان
زیر پایت نرم می شود
تا تو احساس
خستگی نکنی
منوچهر پورزرین
با قلم موی عشق
نقش حریر سبز جنگل
بر قامتت خواهم کشید
در کوچه های بارانی شمال
دیریست
از تو نقشی ندارم
منوچهر پورزرین
هنوز
طعم قهوه ی تلخ
بر لبانم
چسبیده ست
کاش
از لبانت یک فنجان
چای زعفرانی
نوشیده بودم
منوچهر پورزرین
نم،نم باران
نغمه ی پرندگان
دست های گرم تو
آه
باور می کنم
بهار را
منوچهر پورزرین